Friday, December 18, 2009

بابک داد

بابک داد
بعد از چند ماه فرار و زندگی مخفی
و بقول خودش ایرانگردی و ایرانشناسی
از طریق کردستان و با کمک هموطنان کرد از کشور خارج شد
و خود را به پاریس رساند
هم اکنون در برنامه میزگردی با شما(جمعه)حضور دارد

Tuesday, October 13, 2009

تجمع در تهران مرکز

در دانشگاه تهران مرکز زد و خورد بین نیروهای بسیجی و دانشجویان رخ داده ! نیروهای بسیجی از گاز اشک آور استفاده کرده اند و مانع خروج دانشجویان از دانشگاه شده اند و احتمالاً می خواهند از بیرون نیرو برای سرکوب بیاورند !
(خبر عیناً از متن اس ام اس که یکی از بچه های حاضر در محل برایم فرستاده)
وضعیت بحرانی 
واحد فنی تهران مرکز ساختمان نیایش میدان پونک

Saturday, August 29, 2009

قصابخانه بشریت

در زمان سلطان محمود می‌کشتند که شیعه است،

زمان ناصرالدین شاه می‌کشتند که بابی است،

زمان محمد علی شاه می‌کشتند که مشروطه طلب است،

زمان رضا خان می‌کشتند که مخالف سلطنت مشروطه است،

زمان کره‌اش می‌کشتند که خراب‌کار است ،

امروز توی دهن‌اش می‌زنند که منافق است و فردا وارونه بر خرش می‌نشانند و شمع‌آجین‌اش می‌کنند که لا مذهب

است. اگر اسم و اتهامش را در نظر نگیریم چیزی عوض نمی شود : تو آلمان هیتلری می کشتند که یهودی است،

حالا تو اسرائیل می‌کشند که طرف‌دار فلسطینی‌ها است،

عرب‌ها می‌کشند که جاسوس صهیونیست‌ها است

، صهیونیست‌ها می‌کشند که فاشیست است،

فاشیست‌ها می‌کشند که کمونیست است‌،

کمونیست‌ها می‌کشند که آنارشیست است،

روس ها می‌کشند که پدر سوخته از چین حمایت می‌کند،

چینی‌ها می‌کشند که حرام‌زاده سنگ روسیه را به سینه می‌زند،

و می‌کشند و می‌کشند و می‌کشند...

و چه قصاب خانه‌یی است این دنیای بشریت."

احمد شاملو

Friday, August 28, 2009

راز بی اخلاقی مسلمانان

و 'خواجه نصير الدين' دانشمند يگانه‌ي روزگار در بغداد مرا درسي آموخت که همه‌ي درس بزرگان در همه‌ي زندگانيم برابر آن حقير مي‌نمايد و آن اين است :

در بغداد هرروز بسيار خبرها مي‌رسيد از دزدي , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود .. روزي خواجه نصير الدين مرا گفت مي‌داني از بهر چيست که جماعت مسلمان از هر جماعت ديگر بيشتر گنه مي‌کنند با آنکه دين خود را بسيار اخلاقي و بزرگمنش مي‌دانند ؟

من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسيار شادمان خواهم شد اگر ندانسته‌اي را بدانم .

خواجه نصير الدين فرمود :

اي شيخ تو کوششها در دين مبين کرده‌اي و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را مي‌داني . و همانا محمد و جانشينانش بسيار از اخلاق گفته‌اند و از بامداد که مومن از خواب بر مي‌خيزد تا هنگامي که شبانگاه با بانويش همبستر مي‌شود , راه بر او شناسانده شده است ....

اما چه سري است که هيچ کدام از ايشان ذره اي بر اخلاق نيستند و بي اخلاق‌ترين مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلماني‌اش که از وجدان بيدار او است.

من بسيار سفرها کرده‌ام و از شرق تا غرب عالم و دينها و آيينها ديده‌ام . از 'غوتمه' (بودا) 'در خاورزمين تا 'ماني ايراني' در باختر زمين که همانا پيروانشان چه نيکو مي‌زيند و هرگز بر دشمني و عداوت نيستند .

آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نيست و تنها بنيان اخلاق را خودشناسي مي‌دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بيدار کرده و نيازي به جزئيات اخلاقي همچون مسلمانان ندارد

اما عيب اخلاق مسلماني چيست اي شيخ ؟

در اخلاق مسلماني هر گاه به تو فرماني مي‌دهند , آن فرمان ' اما' و ' اگر' دارد .

در اسلام تو را مي‌گويند :

دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکي نيست

غيبت مکن ... اما غيبت انسان بدکار را باکي نيست

قتل مکن ........ اما قتل نامسلمان را باکي نيست .

تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکي نيست .

و اين ' اماها ' مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلماني به گمان خود ديگري را نابکار و نامسلمان مي‌داند و اجازه هر پستي را به خود مي‌دهد و خدا را نيز از خود راضي و شادمان مي‌بيند ..

و راز نابخردي و پستي مسلمانان در همين است اي شيخ .

از : اسرار اللطيفه و الکسيله


Monday, August 17, 2009

عکس تاریخی؟


امروز مراسم معارفه صادق لاریجانی بعنوان رئیس قوه قضائیه بود
این اولین بار بعد از 14 خرداد بود که هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد همدیگر رو می دیدند
دیدن این عکس برام خیلی جالب بود
البته جالب نه به معنای مثبتش
نمی دونم
چه مفهومی میتونه داشته باشه؟


Sunday, August 16, 2009

اصطلاحات جدید زبان فارسی

طرف خیلی صدا و سیماست: یعنی طرف خیلی خالی می‌بندد یا واقعیت را برعکس نشان می‌دهد.

یارو خیلی کامران نجف‌زاده‌‌ است: این اصطلاح که چه عرض کنم، این فحش خیلی کاربرد دارد. چون چندین لنترانی را هم در خود جای می‌دهد. یعنی طرف خیلی دغل، شارلاتان، وطن‌فروش، بدبخت، خاک برسر، بی‌همه‌چیز، دوقرانی و عقده‌ی متحرک است.

طرف از اون تأیید رهبری‌ شده‌ است: یعنی می‌خواهند به ما زورچپونش کنن.

قضیه خیلی بیست و سی ‌یه: این برمی‌گردد به برنامه‌ی بیست و سی صدا و سیما که یعنی قضیه خیلی بندتنبانی و آبدوغی است.

حرفت در حد بیست و چهار میلیون رأی احمدی‌نژاد بود: یعنی خیلی دروغ‌ات گنده بود، یک کم کوچکترش کن که باورمان بشود.

مگه وزارت کشوره؟: یعنی مگر خم رنگریزی است، یا حوض نقاشی است که مرد صورتگر بندازند توش و چی‌توز بکشند بیرون.

یارو خیلی نوکیاست: یعنی از آن خبرچین‌های دبش است یا یک خائن حرامزاده است.

مثل جنبش سبز می‌مونه: یعنی دیر و زود داره، ولی سوخت و سوز نداره.

Wednesday, August 5, 2009

نزنیدش! دزده!

دیروز با یکی از دوستان قدیمی صحبت می کردم، ماجرای جالبی را از حوادث اخیر تعریف کرد. می گفت چند روز پیش توی خیابان جمهوری مشغول بازی موش و گربه با برادران عزیز بسیجی بودیم. از قضا دزد بی نوایی توی آن شلوغی هوس ضبط دزدی می کند. تقاطع جمهوری و جمال زاده شیشه ماشینی را می شکند و ضبط ماشین را بر می دارد. و شروع به فرار کردن می کند. صاحب ماشین هم انگار ماجرا را می بیند و دنبال طرف می کند. یکی از بسیجی های مخلص هم حس وظیفه شناسیش گل می کند و شروع می کند به حمایت از مال باخته دنبال دزد دویدن که شاید بگیردش. از بدشانسی دزد یک گروه بیست سی نفره از این بسیجی های جان بر کف یک مقداری آن طرف تر ایستاده بودند و این صحنه تعقیب و گریز و نزدیک شدن آن بسیجی وظیفه شناس که چماقش را توی هوا می چرخانده را که می بینند، گمان می کنند که این دزد بی نوا زبانم لال به نتایج انتخابات اعتراض کرده. خلاصه، دزد بدبخت را می گیرند و بیست سی نفری شروع می کنند کتک زدن بی نوا. اون بسیجی وظیفه شناسه که داشته دنبال دزده می اومده وقتی این صحنه رو می بینه دلش به حال آقا دزده می سوزه. داد میزنه: نزنیدش! نزنیدش! دزده!

به ذهنم رسید ایده خوبی هست. توی اعتراضات یه کیف پولی، پنل ضبطی چیزی بذاریم تو جیبمون اگر گرفتنمون بگیم به خدا اومده بودیم دزدی!